آیه ۴ سوره فلق - ترجمه - معانی کلمات - تفسیر
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ «۱» مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ «۲» وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ «۳» وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ «۴» وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ «۵»
بگو: پناه می برم به پروردگار سپيده دم. از شرّ آفريده هايش. و از شرّ تاريكى شب، آنگاه كه همه جا را فراگيرد. و از شرّ افسونن گرانى كه در گرهها مىدمند. و از شرّ هر حسود آنگاه كه حسد ورزد.
معانی کلمات آیه:
نفاثات: دمندگان. نفث: دميدن.
«نفاثات» از «نفث» به معناى دميدن.
آن گاهى دميدن معنوى است مانند الهام و تلقين.
از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نقل شده كه درباره وحى فرموده: «الا و ان الروح الامين نفث في روعى» و گاهى ظاهرى است به معنى انداختن كمى از آب دهان.
راغب گويد: «النفث: قذف الريق القليل و هو اقل من التفل» يعنى: آن انداختن كمى بزاق است كه از بزاق معمولى اندك است، آن جمع نفاث يا نفاثه است.
عقد: (بر وزن صرد): گره ها. واحده آن عقده است. عقد بر وزن عقل به معنى بستن و گره زدن است. «عقد» جمع «عقد» به معناى گره است.
فلق: مثل «فجر» به معناى شكافتن است، شكافتن سياهى شب يا سپيده صبح: «فالِقُ الْإِصْباحِ»؛ شكافتن دانه درون خاك. «فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى»
غاسِقٍ: آغاز شب كه تاريكى را به همراه مىآورد. چنانكه در آيه ای ديگر مىفرمايد: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّيْلِ» شايد مراد از «غاسق» هر موجود ظلمت آور باشد كه تاريكی هاى معنوى را به همراه خود مىآورد و گسترش مىدهد. از آنجا كه افراد شرور، براى حمله و هجوم و يا توطئه چينى از تاريكى شب استفاده مىكنند، لذا به خدا پناه مىبريم از شرورى كه در شب واقع مىشود.
در هر چيزى احتمال بروز شرّ وجود دارد، حتى كمالاتى مثل: علم و احسان، شجاعت و عبادت، نيز آفاتى دارند. آفت علم، غرور؛ آفت احسان، منّت گذاردن؛ آفت عبادت، عُجب؛ و آفت شجاعت، ظلم و تهوّر؛ است.
در آسيب پذيرى سه اصل وجود دارد:
آمادگى هجوم از سوى دشمن. فرصتهاى مناسب براى هجوم نظير تاريكىها، وجود حفرهها و نقطه ضعفها. آرى دشمن به دنبال تاريكىها و حفرهها و نقاط ضعف است. تبليغات سوء، جوسازىها، سخن چينىها، جاسوسىها و شايعهپراكنىها، نمونه هايى از «النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ» است، يعنى مىدمند تا محكمات را سست كنند. چنانكه كسانى با وسوسه و شك ميان همسران فتنه گرى مىكنند «ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ» با اينكه هرچه خدا آفريده، خير است: «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ»
ليكن هر چيزى اگر در مسير صحيح خود قرار نگيرد، شرّ مىشود. چنانكه آهن خير است ولى اگر چاقو شد، امكانِ سوء استفاده از آن وجود دارد.
«مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ» «شَرِّ ما خَلَقَ» يعنى شرّ از سوى مخلوقات است، نه از سوى خالق و نه ناشى از خلقت.
پناه بردن به خدا از خطرات، تنها با گفتن «اعوذ» حاصل نمىشود، بلكه علاوه بر گفتن، عمل نيز لازم است. چنانكه اهل بيت پيامبر عليهم السلام وقتى مسكين و يتيم و اسير، اطعام را كردند، گفتند: «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً» ما از روز قيامت مىترسيم كه اطعام كرديم.
قرآن مىفرمايد: «فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ» «4» خداوند نيز آنان را از شرّ آن روز نجات داد.
پس گفتن «إِنَّا نَخافُ» به تنهايى كارساز نيست، بلكه بايد همراه با عمل باشد. زشت صورتى نزد رسول خدا از زشتى چهره خود شكايت كرد كه جبرئيل نازل شد و سلام خداوند را به آن مرد زشت رساند و گفت كه خدا مىفرمايد: آيا دوست دارى كه در قيامت تو به زيبايى جبرئيل باشى؟ مرد شادمان شد و تصميم گرفت تمام عبادات و مستحبّات را انجام دهد.
شرّ مطلق وجود ندارد و خداوند نيافريده است، بلكه چه بسيار امورى كه از يك زاويه، شرّ ديده مىشوند و زاويهاى ديگر خير.
بعضى از سختىها و فشارها، شرّ نيست، بلكه رمز تكامل است.
قرآن سفارش مىكند كه با همسرانتان خوب رفتار كنيد و اگر نسبت به آنان كراهت داريد، چه بسا در كنار آن الطافى نهفته باشد. «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً»
چنانكه گاهى زن زيبا نيست، ولى مادر فرزندانى بزرگ و برجسته مىشود.
بسيار از تلخىها، استعدادهاى ما را شكوفا مىكند، حالت صبر و مقاومت را در ما رشد مىدهد و دل انسان را خاضع و خاشع مىسازد. «لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ»
شب براى مردان خدا، زمان بندگى و عبادت است: «يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ» ولى براى نامردمان، زمان توطئه و تهديد و هجوم است.
«مِنْ شَرِّ غاسِقٍ» سخن و يا حركتى كه روابط و دوستىهاى محكم را متزلزل كند، نفّاثات است و بايد از آن به خدا پناه برد. پناه بردن انسان به خدا، مستلزم پناه دادن خداوند است وگرنه فرمان پناه بردن لغو بود.
در ميان تمام شرور نام سه شرّ در اين سوره آمده است:
- شرور پنهان و در تاريكىها. «مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ»
- شرور زبانهاى ناپاك. «مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ»
- شرور حسادتها و رقابتهاى منفى. «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ» برخى زنان به خاطر زيبايى و لطافت در گفتار، مىتوانند مردان را در تصميمات خود سست كنند و مصداق نفّاثات باشند.
يكى از مصاديق نفّاثات، سحر و جادو است و لذا آموزش و عمل آن حرام است.
با اينكه «شَرِّ ما خَلَقَ» شامل تمام شرور مىشود، ولى نام سه شرّ را به خاطر اهميّتى كه دارد، جداگانه آورده است:
«غاسِقٍ إِذا وَقَبَ - النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ - حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»
پناه بردن در هر حال لازم است، خواه آنجا كه خطر باشد: «شَرِّ ما خَلَقَ» خواه دريافت كمال باشد: «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ»
هرگاه قرآن تلاوت مىكنى از شرّ شيطان به خداوند پناه ببر.
در سوره فلق، در برابر سه شرّ بيرونى، به يك صفتِ الهى پناه مىبريم. (از شرّ غاسق و نفّاثات و حاسد، به صفتِ «بِرَبِّ الْفَلَقِ» پناه برديم.)
اما در سوره ناس، به عكس است.
در برابر يك خطر درونى، به سه صفت الهى پناهنده مىشويم.
(از شرّ وسوسه قلب، به صفاتِ «بِرَبِّ النَّاسِ»، «مَلِكِ النَّاسِ» و «إِلهِ النَّاسِ» پناه مىبريم.)
بحثى درباره حسادت تلاش براى به دست آوردن كمالاتى كه ديگران دارند، غبطه و ارزش است، ولى تلاش براى نابود كردن كمالات ديگران حسادت است.
حسادت نشانه كم ظرفيّتى و تنگ نظرى است.
اولين قتلى كه در زمين واقع شد به خاطر حسادت ميان فرزندان آدم بود و اولين گناهى كه در آسمان واقع شد، حسادت ابليس به آدم بود.
در حديث مىخوانيم: "حسادت ايمان را مىخورد آن گونه كه آتش هيزم را".
آنچه بر سر اهل بيت پيامبر عليهم السلام آمد كه آنان را كنار زدند، ناشى از حسادت بود و قرآن در آيه ۵۴ سوره نساء مىفرمايد: "چرا به خاطر الطاف و تفضّل خداوند، بر افراد لايق حسادت مىورزند، مگر نمىدانند ما به آل ابراهيم كتاب و حكمت و ملك عظيم داديم".
حسادت در ميان تمام شرور، برجستهترين شرّ است. زيرا حسود نقشهها مىكشد و حيلهها مىكند و مرتكب انواع شرور مىشود تا به هدف برسد.
حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «الحسد داء عياء لا يزال الا بهلك الحاسد او بموت المحسود» حسادت مرض خطرناكى است كه جز با مرگ محسود يا هلاكت حسود از بين نمىرود.
حسود در واقع به خدا اعتراض دارد و در برابر اراده و حكمت او جهت مىگيرد كه چرا به او عطا كرده و به من نداده است.
حسود هرگز خيرخواهى و نصيحت نمىكند و به خاطر خوى حسادت، از رسيدن خير خودش به ديگران جلوگيرى مىكند.
قرآن، ريشه بسيارى از گناهان را «بغيا» به معناى حسادت دانسته است و امام صادق عليه السلام مىفرمايد: «ان الكفر اصله الحسد» ريشه كفر حسادت است. چنانكه در برابر پيامبران مىگفتند: «أَ بَشَرٌ يَهْدُونَنا» آيا انسانى مثل ما پيامبر شود و ما را هدايت كند؟
حسود، اهل تواضع و تشكر نيست و هرگز به كمالات ديگران گواهى نمىدهد و قهراً مرتكب گناه كتمان حق مىشود.
حسود معمولًا منافق است.
حضرت على عليه السلام مىفرمايد:
«الحاسد يظهر و ده فى اقواله و يخفى بغضه فى افعاله» در ظاهر اظهار علاقه مىكند ولى در باطن كينه و بغض دارد.
منشأ حسادت چيست؟
گاهى تبعيض نابجا ميان افراد، حسادت آنان را بر مىانگيزد.
گاهى مردم توجيه نيستند و شرايط را يكسان مىپندارند و همين كه يك برترى و امتيازى ديدند حسادت مىورزند، در حالى كه اگر حكمت و دليل تفاوتها را بدانند آرام مىشوند.
حسادت در خاندان نبوت نيز پيدا مىشود، همان گونه كه در خانه حضرت يعقوب، حسادت فرزندان، آنان را به چاه افكندن برادر وادار كرد.
دامنه حسادت تنها نسبت به نعمتهاى مادى نيست، بلكه گاهى نسبت به ايمان افراد حسادت مىشود و مىخواهند آنان را به كفر برگردانند. «يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً» «1» روشن است كه حسادت، آرزوى نابودى نعمت ديگران است، وگرنه درخواست نعمت از خداوند، حسادت نيست. چنانكه سليمان از خداوند حكومتى بى نظير خواست: «مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ» و حضرت على عليه السلام در دعاى كميل از خداوند مىخواهد كه نصيب او بيشتر باشد و قرب او به خداوند نيز بيشتر باشد. و اجعلنى من احسن عبيدك نصيبا عندك و اقربهم منزلة منك ...
براى درمان حسادت بايد این گونه فكر كرد:
دنيا، كوتاه و كوچك است و غصه براى آن ارزشى ندارد. ما نيز نعمتهايى داريم كه ديگران ندارند. نعمتها بر اساس حكمت تقسيم شده است، گرچه ما حكمت آن را ندانيم. آنكه نعمتش بيشتر است، مسئوليّتش بيشتر است. بدانيم كه حسادت ما بىنتيجه است و خداوند به خاطر اينكه بندهى چشم ديدن نعمتى را ندارد، لطف خود را قطع نمىكند و فقط خودمان را رنج مىدهيم.
پیام ها:
۱. پناه بردن به خدا را بايد به زبان جارى كرد. «قُلْ أَعُوذُ»
۲. به خاطر زيادى خطرات و اهميّت آن انبيا نيز بايد به خدا پناه برند. «قُلْ أَعُوذُ»
۳. اصلاح خود و جامعه، بدون استمداد و پناهندگى به خداوند امكان ندارد.
۴. چون شرور بر قلب و فكر انسان قفل مىزنند، بايد به قدرتى پناه برد كه شكافنده و شكننده قفلها و موانع باشد. «بِرَبِّ الْفَلَقِ»
۵. در دعا با ديد وسيع برخورد كنيد. «شَرِّ ما خَلَقَ» (همه مخلوقات را در برمىگيرد.)
۶. در ميان همه شرور، شر حسادت، تفرقه افكنى، عهد شكنى و توطئههاى پنهان اهميّت بيشترى دارد. مِنْ شَرِّ غاسِقٍ ... شَرِّ النَّفَّاثاتِ ... شَرِّ حاسِدٍ
۷. دشمن آنقدر مىدمد تا تبليغاتش مؤثّر واقع شود. («نفاثات» جمع «نفاثة»، صيغه مبالغه است.)
۸. با وسوسهها عقايد سست مىشود و حرف اثر مىكند. «مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ»
۹. حسادت، دارويى جز پناه بردن به خدا ندارد. قُلْ أَعُوذُ ... إِذا حَسَدَ
۱۰. زمينهها زمانى خطرناك است كه به فعليّت در آيند. «حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»
۱۱. حسادت، كم و بيش در افراد هست؛ اقدام عملى بر اساس آن گناه است. «إِذا حَسَدَ» «والحمدللّه ربّ العالمين»
منبع:
https://wiki.ahlolbait.com
